... گنجینه ادب

... گنجینه ادب

۹ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است






گفتند: گرسنگی نکشیدی

عاشقی یادت بره ..!

روزه گرفتم تا فراموشت کنم .


اما شدی...

دعای افطار و حاجت سحرم !!







عاشقم بر لطف و قهرش من به جِد

ای عجب من عاشق این هر دو ضِد

در بلا هم می چشم لذّات او

ماتِ اویم ، ماتِ اویم ... ماتِ او




نَفـَس میـکِشَم

در هوایِ مهـربانی هـایِ نابت 

نفسم می گیرم

در هوایی که نفس های تو نیست





هرگز فراموش نکن ، هر چه که اتفاق بیافتد :


تو همواره در آغوش خدا هستی...!




صدور هیچ گذرنامه و ویزایی لازم نیست

وقتی به خدا  * پناهنده *  میشوید





من اگر عاشقانه می نویسم…
نه عاشقـم !، نه شکست خورده …
فقط می نویسم تا عشق یاد قلبم بمانـد …!
در ایـن ژرفای دل کندن ها و عادت ها و هوس ها ،

فقـط تمـرین آدم بـودن میکنم …




کـــســـی که ســلــول انــفـــرادی را ســاخــت
مـــی دانــســـت
ســـخــت تــــریــن کـــار انـــســـان

تحـــمـــل خــویــشتــن است . . .



خدایا ...!

آن موقع که بت بود ، بت شکن را فرستادی !

حالا من * بغض * دارم ، بغض شکن هم داری !



خدایا بس است دیگر!
من غلط کردم آن روز که بهت گفتم :

خدایا منو به حال خودم بگذار،

میخواهم زندگی کنم .


خدایا هرکاری میخواهی بکن اما دوباره مرا بغل کن……