... گنجینه ادب

... گنجینه ادب

۶ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است


هر واژه را بهعشقتو

  در رقص آورم

 جانا غم تو

 روح هنرمیدهد به من ...


چقدر دیر می فهمیم

زندگی همین روزهاییست که

 منتظر گذشتنش هستیم. 

زندگی کوتاه است،

 زمان بسرعت می گذرد،

 نه تکراری نه برگشتی،

 پس از هر لحظه ای که می آید لذت ببریم


عشق یعنی 

داشتن یه دیوونه

که تو یه هوای بارونیِ 

دو نفره باهاش بری بیرون


بهترین روز زندگی من

 روزیست ،،

که تو در میان ناباوری ها می آیی

کنارم می نشینی و دستم را می گیری ،،

و آرام زمزمه می کنی ،،

دوستت دارم


 گلم

که صدایت می کنم!!

 شمعدانی چه اخمی می کند!

مانده ام

جانم !!!

 را چقدر آهسته بگویمت

که هم تو بشنوی

و هم آب از دل هیچ گنجشکی تکان نخورد


رویاهایی هستند که شاید

هرگز تعبیر نشوند 

اما همیشه شیرین اند

مثل رویـــــــای بودن تـــــــــو