مـــــــردها
همیشه
شاعــــران بهتری بودهاند !
چون ؛
از "زن" مینویسند ...
تو که گفتی:نقاش نیستیپس چرا به تو فکر می کنم،دنیایمرنگـــــــــی می شود
گفتا که دلت کجاست؟؟؟؟:
گفتم: بـــر او!
پرسید: که "او" کجاست؟؟؟
گفتم: در دل !!!
گفته بودی
با قطار
این بار خـــواهی رفت،،، و منْ
مانده بودم که چطور این چـــــــرخ را پنچر کنم …
دلم برای کسی تنگ است ...
که اگر بمیرم هم
اجازه ندارم
بهش زنگ بزنم ...
غمگینم!
. . . همانند دلقکی که روی صحنه
چشمش به "عشقش" میفتد. . .
که با "معشوقش"
به "او" می خندند..!
شـــعرْ
بلنــــد بلنـــــــــــــد
به تـــــــــــــــو فکر میکنم. . .
بگیر دستِ مـــــــــرا،
نه!
خدا مهربانتر از اینهاست. . .
گفتی: پــائیز را دوست داری...
میدانستم با "او" نسبتی داری.. . !
هـــر دو
"مهـــــری" دارید
که بر دل مینشیند!
به رفتگر پنهانی پول دادم
که کــــــوچه تـــــو را جارو نزند ...
آخر من هنوز از گوشه و کنار آن
خــــاطراتم را جمع نکرده ام ..