... گنجینه ادب

... گنجینه ادب



لحظه ها را گذراندیم
که به خوشبختی برسیم؛
غافل از آنکه
لحظه ها همان
خوشبختی بودند...



👤 علی شریعتی


امشب ،
غمگینانه ترین سطر ها را مینویسم :
دوستش داشتم !
و او نیز ،
گاهی دوستم میداشت !


درکتاب گناهان کبیره برای انسان چه گناهی را سراغ داری 

که بزرگتر از تکرار تجربه هایش باشد؟؟


انسان دو نوع معلم دارد:
" آموزگار " و " روزگار "
هر چه با شیرینی از اولی نیاموزی
دومی با تلخی به تو می آموزد 

اولی به قیمت " جانش "
دومی به قیمت " جانت"



کہ جهان ذره بہ ذره غم غوغاے تو دارد


مولانا


من کمی گیج، کمی مات، کمی مبهوتم!

زنده‌ای مُرده در این خالیِ پُر تابوتم،

به کسی ربط ندارم... به خودم مربوطم!

میروم دل بِکنم! از سر و سامان خودم...!


تنهایی را دوست دارم

به شرط آنکه هرازگاهی دوستی بیاید تا درباره آن با هم گپی بزنیم ...


در جستجوی زیبایی نباشید.
زیبا فکر کنید.
زیبا ببینید.
و زیبا بشنوید.
آنگاه خود، خالق زییایی هستید... !


از سرعت زندگیت کم کن ....!


از زندگیت لذت ببر!!!