... گنجینه ادب

... گنجینه ادب

۱۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است


صندلیت را کنار صندلیم بگذار !

هم نشینی با تو یعنی 

تعطیلی رسمی تمام دردها …


من از قبل “باخته” بودم

“مچ انداختن”

بهانه ای بود؛

برای گرفتن دوباره ی “دست تو”


جهان که فاصله ای نیست !

تا ماه پیاده میروم اگر آنجا خانه ات باشد …




امروز

همه جا تعطیل است

سرم اما شلوغ است

دارم به تو فکر می‌کنم !


هیچ عینکی

دوری تو را نزدیک نمیکند !


کنار چای و آتش

بارها یاد تو کردم

چه دلتنگی شیرینی

چه خوشبختی کوتاهی . . .


هر شب از پشت صفحه کوچک

موبایل

در اغوشت میگیرم

و نمیدانی که چه ارامشیست

همین اغوش خیالی


ﺳﻼﻣﺘــﯽ ﺍﻭن ﺩﺧﺘــﺮ ﻭ ﭘﺴﺮﯼ ڪه

ﻫــﺰﺍﺭ ﺩﻓﻌﻪ ﻫﻢ ﻗﻬــﺮ ڪنن

ﺩﻟﺸﻮﻥ ﻧﻤﯿــﺎﺩ ﯾــﻪ ﻧﻔـﺮ ﺩﯾــﮕﻪ ﺭﻭ

ﺟﺎﯾﮕﺰﯾــﻦ ﻋﺸﻘﺸــﻮﻥ ﮐﻨــﻦ...


یه جایی توی قلبت هس که روزی خونه ی من بود

به این زودی نگو دیره

به این زودی.........

 نگو بدرود