... گنجینه ادب

... گنجینه ادب




خـــــدای خـوب مــن !

زندگــــی به سختــــی اش می ارزد...

اگــــــر...

"تـــــــــو"

در انتهـــای هر قصـــه اش،

ایســـتاده باشــــی....

نظرات  (۱)

  • یاس منتظر
  • ناگفته هایی از طرف خدا

    بنده ی من سلام ! این نامه ای است از طرف من برای تو ؛ تویی که ادعای عاشقی می کنی آیا عاشق مایل نیست با معشوق خویش خلوت کند ؟ می گویی مرا دوست داری اما شبها در خواب به سر می بری چگونه باور کنم که مرا دوست داری ؟ نیمه شبها که همه در خوابند منتظر آمدن تو هستم اما نمی آیی ... بنده ی من هر شب فرشته ای را به سراغ تو می فرستم تا تو را صدا بزند اما تو ... اما تو ... نمی آیی بنده ی من ... بیدار هم می شوی و نمی آیی ولی گاهی حتی صدای فرشته ام را هم نمی شنوی اصلا بیدار نمی شوی ... نمی دانم با گوشهایت چه کرده ای آنها را به شنیدن چه صدایی عادت داده ای که صدای فرشتگان برایشان غریبه است . فرشته ام بعضی وقتها از صدا زدن تو پشیمان می شود نمی دانم شاید تو آن عاشقی نیستی که به دنبال آن می گردم شاید دروغ می گویی که مرا دوست داری ... فرشته هر شب می پرسد : او نمی آید . به سراغ دیگری بروم ؟ نه او می آید . آری بنده ی من . به آمدن تو امید دارم و فرشته ام را به سراغ تو می فرستم تا تو را صدا بزند ... تا تو را صدا بزند بنده ی من هر شب و می دانم که دیر یا زود خواهی آمد ... بنده ی من ! گرم یاد آوری یا نه من از یادت نمی کاهم تو را من چشم در راهم ...

    پاسخ:

    انگار  تصور من از خوشبختی

    با تصور خدای من متفاوت است ...!

    خـــــــدایا 

    فکر میکنم لازم است کمی باهم صحبت کنیم ...

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی